قهر دریا (یاشار کمال)
در ابتدای داستان چنین می خوانیم: لنگه در کج و کوله قهوه خانه با لگد سختی روی پاشنه اش چرخید و دهان گشود و پیش از زینل که ششلولی به دست داشت، لودوس که دریا را در بیرون برآشفته بود، با گرد و خاک به درون یورش آورد. زینل ابتدا لحظه ای دم در دو دل ماند و سپس به سنگینی پا پیش گذاشت و با صلابت میان چهار چوب در ایستاد و راه آمد و شد را بست و ششلول را به طرف احسان گرفته، چند بار پیاپی آتش کرد. حاضران در قهوه خانه همه بر جا خشکشان زد و نعره دلخراش احسان بلند شد: «آ...خ سوخت...م مادر» و صدای دومین «سوختم» انگار که از ته چاهی باشد، یواش درآمد. از صندلی پایین لغزید و نقش بر زمین شد و خون از گردنش شره زده و کمی بعد بند آمد. خیز برداشتن سلیم ماهیگیر از میان حاضران بهت زده با «سوختم مادر» گفتن احسان و پریدنش به روی زینل و گرفتن مچ دست او، همه همزمان شد... .
برچسب: ،