داش آکل (صادق هدایت)
داش آکل ، لوطی شیرازی بود که در اواخر قاجار میزیست و با داستان صادق هدایت، آوازه اش در تمام دنیا پراکنده شد.
هرچند روایت های متفاوتی از زندگی این لوطی وجود دارد.
خصلتهای جوانمردانه داش آکل او را محبوب مردم ضعیف و بیپناه شهر کرده بود. اما کاکارستم که گردنکلفتی ناجوانمرد است و به همین سبب، بارها ضرب شست داش آکل را چشیده، به شدت از او نفرت دارد و در پی فرصتی است تا زهرش را به داش آکل بریزد و از او انتقام بگیرد.
در همین حین، حاجی صمد — از مالکان شیراز — می میرد، و داش آکل را وصی خود قرار میدهد. داش آکل، با اینکه آزادی خود را از همه چیز بیشتر دوست دارد، به ناچار این وظیفه دشوار را به گردن میگیرد. او با دیدن مرجان، دختر چهارده سالهٔ حاجی صمد، به وی دل میبازد. اما اظهار عشق به مرجان را خلاف رویهٔ جوانمردی و عمل به وظیفهٔ خود میداند. در نتیجه، این راز را در دل نگه میدارد. در عوض، طوطی ای میخرد، و درد دلش را به او میگوید.....
از این کتاب فیلمی هم به کارگردانی مسعود کیمیایی در سال 1350 ساخته شده که بعنوان یکی از برترین فیلم های ایرانی شناخته شده است.
برچسب: ،